کتاب "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" نوشتهٔ پائولو کوئلو است. این کتاب در سبک رمان نوشته شده و در سال 1998 منتشر شد. "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" یکی از آثار معروف کوئلو است که به شدت مورد توجه قرار گرفته و بازخورد بسیار مثبتی از طرف خوانندگان و منتقدان دریافت کرده است.
داستان دربارهٔ دختری به نام ورونیکا است که در جستجوی معنا و احساس زندگی میباشد. ورونیکا در حالی که با مشکلات روانی و افکار خودکشی مبارزه میکند، تصمیم میگیرد تا خودکشی کند. اما پس از تلاش ناموفق، ورونیکا در بیمارستان روانی فرو میرود و از اینجا داستان اصلی آغاز میشود.
در بیمارستان، ورونیکا با دنیایی جدید و عجیب روبرو میشود و به تدریج درک میکند که زندگی ارزشمندتر و پرمعناتر از آنچه تصور میکرده است، است. او در میان بیماران دیگر، روانپزشکان و فردی به نام ماریا آلتمان آشنا میشود که او را به سوی شناخت و تجربهٔ عمیقتر زندگی هدایت میکند.
"ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" یک داستان پرشور، پرهیجان و پر از انرژی است که به شدت به معنای زندگی و ارزش آن اشاره میکند. با طرح مسائل مهم مانند عشق، خودکشی و پذیرش واقعیت، کتاب از خواننده درخواست میکند تا به ارزش واقعی زندگی توجه کند و تلاش کند تا معنای اصلی و زیبایی زندگی را درک کند.
"ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" یکی از آثار مهم پائولو کوئلو است که میتواند خواننده را به عمق فلسفه زندگی سوق دهد و تأمل در اهمیت و شگفتی آن را القا کند. با پیگیری ماجراهای ورونیکا، خواننده را به سوی نگاه دقیقتر به زندگی و خودشناسی هدایت میکند و در نهایت به ارزش زندگی و ارتباط انسانی پرداخته و میل به زندگی را تقویت میکند.
در کل، "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" یک کتاب الهامبخش و تأملبرانگیز است که به شما اجازه میدهد تا در زندگی خود ارزشمندترین چیزها را کشف کنید و به طور عمیقتر درک کنید که زندگی چقدر معنا و ارزش دارد.
معرفی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ این
اصلیترین سوالیست که در کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد طرح شده است.
پائولو کوئیلو در این رمان جذاب و پرفروش، ضمن روایت سرگذشت دختری جوان که
اقدام به خودکشی کرده، به تأملی ژرف در معنای زندگی میپردازد.
درباره کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد:
ورونیکا
دختر جوان بیست و چهارسالهای است که ظاهراً دغدغه فکری چندانی در زندگی
ندارد. با این حال او به هیچوجه نمیتواند خود را انسانی راضی و خوشحال
بداند. چرا که اسیر غم و اندوهی مبهم، و دستخوشِ احساس تنهایی و
سرگشتگیست. ورونیکا مطمئن نیست که زندگی ارزش زیستن داشته باشد. او از
کشف مهر و محبتِ راستین و بیشائبه ناتوان است، و زندگی را بینهایت سخت و
طاقتفرسا میداند... همهی اینها در نهایت وی را به سوی اندیشهی خودکشی
سوق داده؛ ورونیکا سرانجام تصمیمش را میگیرد. او به زندگی خود پایان خواهد
داد...
با این حال بخت با او یار است. مرگ فعلا قصد ملاقاتش را ندارد.
ورونیکا پس از اقدام به خودکشی، چشمان خود را به جای جهانی دیگر، در
آسایشگاهی روانی باز میکند. این، آغاز سفر درونی اوست؛ سفری که نتیجهی
نهاییاش کشف ارزش و معنای زندگیست. خودکشی ناکام ورونیکا، او را به عشق و
زیبایی پیوند میدهد. اما این همهی ماجرا نیست...
کتاب ورونیکا تصمیم
میگیرد بمیرد (Veronika Decides to Die) سیریست در جهان ناامیدی و
افسردگی. قهرمان داستان، نمونهای است از بیشمار انسانهای واقعی که در
زندگی خود به آستانهی پوچی و ناامیدی رسیدهاند. در این اثر، جهان را از
دیدگاه فردی میبینید که چشمانش از دیدن نور و زیبایی ناتواناند. تا اینکه
وقوع حادثهای، نگاه او به جهان را به مرور تغییر میدهد.
در این کتاب
همچنین، دنیا را از دید دیوانگانی خواهید دید که در آسایشگاهی کوچک
بستریاند. هر چه داستان جلوتر میرود، خود را از تعیین مرزهایی آشکار میان
عقل و جنون ناتوانتر خواهید یافت. تا جایی که در نهایت، احتمالا به این
پرسش دشوار خواهید رسید: به راستی دیوانگی چیست، و دیوانگان چه کسانی
هستند؟
کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، مثل بیشتر آثار پائولو کوئلیو (Paulo Coelho)، دو ویژگی مهم را توأمان با هم دارد:
یک: داستانی سرگرمکننده و پرکشش، و دو: نگاهی عمیق و محتوایی سرشار.
به همین خاطر است که خواندن این اثر به مذاق خوانندگانی با سلیقههای گوناگون خوش خواهد آمد.
در نکوداشت کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد:
- پوچگرایی ورونیکا را جذاب و قابل تقدیر خواهید یافت... (Mademoiselle)
-
نویسندهی کتاب مشهور کیمیاگر، در دیگر رمان پرفروش خود، به سوالی اساسی
پرداخته است: من اینجا چه کار دارم و چرا به زندگی ادامه میدهم؟
کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به ادبیات داستانی و رمانهای فلسفی و روانشناختی از مطالعهی این کتاب لذت خواهند برد.
با پائولو کوئلیو بیشتر آشنا شویم:
این
نویسنده مشهور برزیلی، همچنان منبعی الهام بخش برای نوشتن کتابهایش دارد؛
چرا که او در طول زندگی خود با مرگ روبهرو شده، از جنون گریخته، با مواد
مخدر مقابله کرده، در برابر شکنجه مقاومت نشان داده، جادو و کیمیاگری را
تجربه کرده و فلسفه و دین را خوانده است. پائولو کوئیلو بارها گفته که
ایمان خود را از دست داده و دوباره به آن رسیده و همچنین درد و لذت عشق را
تجربه کرده است. این نویسنده در جستوجوی جایگاه خود در جهان، راهحلهایی
را کشف کرده تا بتواند با آنها به چالشهای زندگیاش پاسخ دهد.
کتابهای
کوئیلو به 82 زبان دنیا ترجمه شده و بیش از 230 میلیون نسخه از آنها در
بیش از 170 کشور به فروش رسیده است. رمان کیمیاگر که در سال 1988 نوشته شد،
بیش از 85 میلیون نسخه فروخت که الهام بخش بسیاری از مردم جهان بوده است.
او
عضو آکادمی ادبیات برزیل است و بیش از 115 جایزه و افتخار ملی و
بینالمللی از جمله جایزه هانس کریستین اندرسن و نشان ملی کشورش را دریافت
کرده و همچنین در سال 2007 نیز به عنوان پیام آور صلح سازمان ملل متحد
انتخاب شد.
پائولو کوئیلو را به نویسنده گوگلیست نیز میشناسند. این لقب
از آن جا به او تعلق گرفت که تمامی کتابها و نوشتههایش در وبسایت خود و
دیگر شبکههای به اشتراک گذاری کتاب وجود دارد و یکی از پرطرفدارترین
نویسندگان در شبکههای اجتماعی است که مردم سراسر دنیا مطالبش را دنبال
میکنند.
برخی از آثار مهم و پرطرفدار پائولو کوئیلو عبارتند از:
- خاطرات یک مغ (1987)
- کیمیاگر (1988)
- والکیریها (1992)
- کنار رود پیدرا نشستم و گریستم (1994)
- نامهها عاشقانه یک پیامبر (1997)
- ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد (1998)
- شیطان و دوشیزه پریم (2000)
- یازده دقیقه (2003)
- سفرها (2004)
- زهیر (2005)
- چون رود جاری باش (2006)
- عشق (2009)
- الف (2010)
- نسخه خطی موجود در آکرا (2012)
- جاسوس (2016)
در بخشی از کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد میخوانیم:
هیچکس
قادر به قضاوت این امور نیست. هر کس خودش وسعت رنجی را که میبرد میداند و
همینطور، از میزان پوچی زندگیاش باخبر است. ورونیکا میخواست موضوع را
باز کند و دربارهاش توضیح بدهد. اما لولهی پلاستیکی داخل دهان راه گلویش
را بسته بود. زن به کمکش آمد و او را دید که روی بدن به تختبسته شده و
محصور شدهاش در میان لولهها دولا شده است. تمام بدنش را لولهها پوشانده
بودند؛ لولههایی که برخلاف میل باطنیاش در برابر مرگ از بدنش محافظت
میکردند.
سرش را به شدت به اطراف تکان میداد و با چشمانش التماس
میکرد که لولهها را بردارند و اجازه دهند که در آرامش بمیرد. زن گفت:
((تو ناراحتی. نمیدونم به خاطر پشیمانی از کاریه که کردی یا بازم میخوای
بمیری؛ برام مهم نیست! چیزی که برای من اهمیت داره عمل به وظیفمه. من دستور
دارم اگه بیماری به هم بریزه، لازمه بهش آرامبخش بدم.))
منبع کمکی: کتابراه
ارائه شده توسط وب سایت قله